خوب من نمیخواستم اینو بذارم به خاطر اینکه بدون هیچ سانسوری اون حرفایی که بینشون رد و بدل شده رو نوشتن
ولی خوب خوندنش خالی از لطف نیست و یه عبرتی میگیریم
در هر صورت ببخشین دیگه اگه اینجا هم نمیخوندین شاید یه جای دیگه میخوندین
برین ادامه ی مطلب
و بعد با هم خندیدیم .
زنگ خونه به صدا در اومد ، گفت : زنگ زده بودم ناهار بیارن . و رفت نهار رو بیاره . بعد از خرودن ناهار کارخونش رو نشونم داد . بعدم بردم یه آرایشگاه . گفتم: ولی من که از قبل وقت نگرفتم ؟ پیاده شد و زنگ در رو زد .
بهش گفتم : پارسا داری چیکار میکنی؟ باید از قبل نوبت گرفته باشی .
پارسا در حالی که داشت موهای سیخ شدش رو درست میکرد که اتفاقا خیلی هم ژل داشت .در باز شد و یه خانوم جوونی بیرون اومد و احوالپرسی گرمی باهاش کرد و منو معرفی کرد بهش .
و بعد رو کرد به من و گفت : روژین خانوم نامزد علیرضا دوستمه . نگاش کردم و یه سلام احوال پرسی کوتاه باهاش داشتم .
گفت : الآن که سرم شلوغ نیست ، فقط یه رنگ مو دارم ، بیاد بشینه ، یه ربع دیگه تموم میشه .
پارسا : باشه پس بشین من میرم یه دوری میزنم یه خورده هم خونه رو مرتب میکنم بعد میام دنبالت ، فقط صبر کن کیفت رو بیارم .
روژین رفت داخل آرایشگاه و من دم در منتظر وایستادم تا پارسا واسم کولم رو بیاره . موهام رو قبل از اینکه حرکت کنیم ، شونه کرده بودم و قبلش هم حموم بودم .
کولم رو بهم داد و بعدش گفت : یه دسته 2000 تومنی و 5000 تومنی پول گذاشتم توی جیب جلوی کیفت. یکم خجالت کشیدم ، ولی مونده بودم که چی بگم . ازش تشکر کردم و قول دادم که جبران میکنم . خندید گفت : بله منم میدونم چطوی حسابمو باهات جبران کنم . بعد با هم خندیدیم و من کولم رو از دستش گرفتم و رفتم داخل آرایشگاه .دیوارهای آرایشگاه سفید بود ولی روش پوسترهای بزرگ مدذل مو و مدل آرایش نصب شده بود . مدل مو ها خیلی توجهم رو به خودش جلب کرد . یه موسیقی ملایم گذاشته بود .
در همون حال که موهای مشتریشو رنگ میکرد ، شروع کرد به صحبت کردن با من . بهم میگفت : تازه با پارسا آشنا شدی؟
گفتم: بله . گفت : پارسا بچه خوبیه . از اینایی که اصلا حتی سیگار هم نمیکشه ، چه برسه به مواد و اینا . علیرضا از دبیرستان باهاش دوست بوده . بچه ی خیلی خوبیه . البته تا یادم نرفته بگم که در عوض اینکه سیگار نمیکشه ، انقدر چیپس و پفک و این جور خرت و
پرت ها میخوره که دو برابر سیگار واسش ضرر داره ، ولی حرف گوش نمیده . راستی؟ تو چطوری با پارسا آشنا شدی؟ آخه اون معمولا با هیچ دختری دوست نمیشه ، یعنی من و علیرضا که تاحالا ندیدیم با دختری دوست باشه .
یه نگاهی به آینه ی روبروی مشتری روژین انداختم و بهش گفتم :
پارسا خودشون بعدا واستون توضیح میده واستون .
خندید و بعد رو به مشریش گفت : کارتون تموم شد ، فقط حواستون باشه که دفعه ی بعدی که میرین حموم ، از این نرم کننده حتما استفاده کنید تا رنگ موهاتون خوب بگیره . و بعد مشتریش بهش گفت :
چقدر تقدیمتون کنم ؟
روژین گفت : باشه ، قابلی نداره .
مشتری : نه خواهش میکنم ، این چه حرفیه میزنید ؟
روژین خندید و گفت : بی تعارف ؟
مشتری: نه خواهش میکنم ، خجالتمون ندید که سرخ میشم ...
روژین با همون لبخندش گفت : 40 تومن . البته قابلی نداره .
مشتری از توی کیفش ، یه دسته 5000 تومنی پول درآورد و شروع کرد به شمارشش . وروژین هم همینطور تعارف تیکه پاره میکرد .
زن ، پول رو به روژین داد و خداحافظی کرد . روژین دختر خوش برخوردی بود . بهم گفت : بیا بشین روی صندلی . رفتم سمتش و روی صندلی نشستم .
در حالی که موهام رو ناز میکرد ، گفت : هیکل قشنگی داری ، همون اول که دیدمت ، از هیکلت خیلی خوشم اومد . بدنسازی میری .
گفتم : نه من مادر زادی اینطوری بودم . به داییم رفتم ، اونم خیلی خوش هیکله .
خندید گفت : پس بیخورد نیس میگن بچه حلالزاده به داییش میره .
خندیدم . هی نخ گرفت و یه کم پیچوندش و شروع کرد به بند انداختن صورتم .
کارم نیم ساعتی طول کشید . آخرش هم باهاش حساب کردم و تشکر کردم . میخواستم برم که روژین گفت : کجا میری از اینجا ؟ بهش گفتم : پارسا قرار بود بیاد دنبالم .
خندید گفت : هنوز که نیومده . بهش زنگ زدی؟ گفتم : نه ، الآن زنگ میزنم .
از توی کولم گوشیم رو در آوردم ، 1 اس ام اس داشتم ، پارسا بود :
ناز من گریه نکن که اشکات میریزه
دل من خون میشه وقتی چشمات خیسه
دل من طاقت بیار عشقت برمیگرده
همدمم ، عشقت لحظه هامو پرمیکرده
بهش اس ام اس دادم : کی میای دنبالم؟ من کارم تموم شده . 20 ثانیه بعد از اینکه اس ام اس دادم ، گوشیم زنگ خورد : الو .سلام پارسا جون .
-سلام خانومی . کارت تموم شده ؟ الآن دارم میام دنبالت . تو خیابونا داشتم ولگردی میکردم ، یه کم صبر کن الآن میام .
-باشه . چند دقیقه دیگه میای؟
-5 دقیقه . قربونت ، خداحافظ.
-خداحافظ .
روژین پرسید : چی شد ؟ گفت کی میاد ؟
گفتم : گفت 5 دقیقه دیگه اینجائه .
روژین : آدم خوش قولی نیست که راس قرار بیاد . مطمئن باش 5 دقیقه یعنی نیم ساعت واسه اون . خندیدم گفت : نمیدونم .
از قرار معلوم ، برای اولین بار ، پارسا خوش قولی کرد و زود تر از 5 دقیقه اومد دنبالم .
روژین خیلی تعجب کرد ، به پارسا گفت : از قرار معلوم آقا دوماد بدجور خاطر عروس خانوم رو میخواد ها ؟
پارسا گفت : دفعه بعدی سر به سرم بذاری ، میگم علیرضا طلاقت بده .
همه با هم خندیدیم . و بعد کوله پشتیم رو برداشتم و با روژین خداحافظی کردم .
رفتم داخل ماشینش نشستم گفتم : نمیدونم واقعا چطوری ازت تشکر کنم . ممنونم . جبران می کنم .
ازم پرسید : باکره ای ؟
گفتم چی ؟
گفت : باکره .
پرسیدم : یعنی چی؟
گفت : باکره نمیدونی یعنی چی ؟ یعنی کسی که اپن باشه .
گفتم : چی باشه ؟
گفت : اپن هم نمیدونی یعنی چی؟
گفتم : یعنی باز کردن .
خندید گفت : باکره یعنی کسی که پرده ب *ک *ار*ت نداشته باشه .
گفتم : آها فهمیدم .
گفت : چه عجب ، الآن میترسیدم بپرسی پرده ب* ک *ار * ت یعنی چی .
خندیدم . گفت :
حالا باکره ای یا نه .
گفتم : نه .
پرسید : میخوای همینطوری مرتب بمونی ؟